مادران و فلسفه های فرزندانشان
من علاقه زیادی به زندگی نامه خواندن دارم. نمیدانم تا به حال زندگی نامه و اتوبیوگرافی چند نفر را خواندهام؛ از شاعر و فیلسوف و داستان نویس بگیر، تا مبارز سیاسی، موسیقیدان، فعال اجتماعی و حتی مجرم و جانی و بزهکار و.... یک وسوسه عجیبی در من هست که زندگی دیگران و قصههایشان را برایم مهم میکند. در این زندگی نامهها بیش از اتفاقات و دستاوردهای فرد یا و موفقیتها و شکستهایش، روابط او با دیگران برایم مهم است. مدام به دنبال سرک کشیدن به دنیای انسانیِ افراد هستم: آنجا که با دیگر انسانها سر و کار دارند و بر آنها تأثیر میگذارند یا از آنها تأثیر میپذیرند. اما در این میان مهمترین و پررنگترین رابطهای که در بسیاری از نوشتههایی از این دست توجهم را جلب کرده و میکند، رابطهٔ فرد با مادر خود است. بگذار کمی جزئیتر بشوم تا بتوانم دقیقتر حرف بزنم. مثلاً فیلسوفها را در نظر بگیر. چون فلسفهها عموماً با جهان درونی فرد ارتباط دارند، رابطههای افراد با دیگران خصوصاً افراد اثرگذار زندگیهایشان مستقیم یا غیرمستقیمی بر اندیشههایشان اثر میگذارد. برای همین هم در نوشتن زندگی نامههای فلاسفه، ناگزیر گریزی به روابط فرد زده میشود و اندکی از جزئیات آن سخن به میان میآید. باز هم بگذار جزئیتر بشوم و از رابطه فلاسفه با پدرها و مادرهایشان بگویم. وقتی نگاه میکنی میبینی خیلی از فلاسفه بزرگ بیش از آنکه در تمام عمر درگیر پدرانشان باشند، با مادر خود، عقاید او و تأثیر عاطفیاش درگیرند. به عنوان مثال رد پای مادر کانت را خیلیها به وضوح در نوشتههای او میبینند و کسی که با کانت آشنایی دارد میداند چنین چیزی چقدر در مورد کانت و فلسفه شسته رفتهٔ او عجیب به نظر میرسد، نیچه، مارسل، شوپنهاور، فروید و خیلیهای دیگر تا آخر عمر مستقیم یا غیرمستقیم تحت تأثیر و نفوذ مادرانشان بودهاند. به عبارت دیگر زنانی گمنام و نه الزاماً فرهیخته در پس ِ پشت نظام فلسفی یا روانشناختی یا آثار ادبی بزرگ قرار دارند و درگیریهای این فیلسوفان، روانشناسان یا ادبای بزرگ از حضور چنین کسانی مایه و تأثیر میگیرد. این مطلب خیلی برای من عجیب بوده و هست؛ اینکه فرد هر قدر هم بزرگ، اثرگذار و با نفوذ باشد، و هر قدر نگاه نافذ و عمیقی به جهان داشته باشد، باز هم از نظر عاطفی و در جهان درونیاش خودآگاه یا ناخودآگاه با مادر که مهمترین فرد کودکی اوست درگیر خواهد بود و این درگیری خود را نه فقط در سطح روابط که در جهان بینی کلی فرد و فلسفه زندگیاش انعکاس میدهد.