حسادت به جاودانگیِ نهادها
همیشه وفتی در مدرسه یا دانشگاه نشریه ای راه می انداختیم، همه می دانستیم این نشریه با رفتنمان از آن مدرسه یا دانشگاه یا نهایتاً یکی دو سال بعدش بسته می شود و فقط جایی در خاطره ما و خوانندگانش باقی می ماند. در مورد خیلی چیزهای دیگر هم همین حس را دارم، مثلاً وقتی دوستی شرکتی تأسیس می کند، یا کسی مدرسه ای باز می کند، با خودم فکر می کنم این مؤسسه هم بالاخره مدتی عمر می کند و تمام می شود. خودم هم وقتی دست به کاری می زنم، پس ذهنم به این فکر می کنم که این کار هم دیر یا زود تمام می شود. ولی وقتی به کمپانی های بزرگ یا دانشگاه ها و نشریات بزرگ و قدیمی که حدود 200 سال از عمرشان می گذرد یا به سایت هایی چون فیس بوک و گوگل که آمده اند تا بمانند،فکر می کنم، مدام از خودم می پرسم آیا این ها هم یک روز تمام می شوند یا همینجور ادامه پیدا می کنند؟ بعد در مخیله ام نمی گنجد این دیرپایی. شاید در مخیله غربی ها بگنجد ولی منِ ایرانی با این همه نهاد تأسیس شده و تمام شده در خاطره ام، نمی توانم تصور کنم کاری را راه بیندازم و برای همیشه باقی بماند. برای همین از چیزی مثل فیس بوک می ترسم. می ترسم مثلاً 80 سال عمر کنم و همچنان فیس بوکی در کار باشد. ترسم از اینجاست که نمی توانم این همه دیرپایی را تحمل کنم. خودم هم نمی دانم چرا ولی حتی نسبت به کفش ملی و بانک کشاورزی و این جور مؤسسات داخلی هم که عمر طولانی دارند حس بدی دارم. شاید این فکر آزارم می دهد که من فانی ام و آن ها می مانند. شاید به جاودانگی شان حسودیم می شود.
باید برای این حسم کاری بکنم. چون خودم فانی ام همه چیز را فانی می بینم. وقتی کتابی می خرم با خودم فکر می کنم این کتاب 60 سال بعد کاغذهایش زرد می شود و می پوسد یا مطالبش آنقدر به درد نخور می شوند که باید خمیرش کرد. یا وقتی ساکن خانه ای می شوم به ویرانی اش فکر می کنم. به این که روزی تمام می شود و خاطره ساکنانش را با خاک یکسان می کند. می دانی! وقتی همه چیز را فانی می بینم، به نهادهایی که می توانند فارغ از گردانندگانشان، و فارغ از مکان و امکانات بدو تأسیسشان همچنان زنده بمانند، حس بدی پیدا می کنم. من راحت می توانم با همه چیزهای فانی کنار بیایم، تحلیلشان کنم و بپذیرمشان، ولی چیزهایی که فانی نیستند ناراحتم می کنند. حس مسخره ایست ولی خب، مگر همه ی ما یک عالمه حس مسخره شخصی برای خودمان نداریم؟ این هم حس مسخره من است: حسادت به جاودانگی نهادها.
---------------------------------------------------------------------
پانوشت: حواسم به ادامه دادن مطلب قبلی یعنی "دروغ های کوچک با ما چه می کنند؟" هست و به وعده ام وفا می کنم.