دقت کرده‌اید؟ بعضی مواقع فقط شانس است که آدم را نجات می‌دهد. مثلاً شانس می‌آوری دقیقاً در یک قدمی رسیدن به نتیجه از کاری دست نمی‌کشی. در واقع توی دلت محکم و استوار با خودت می‌گویی بس است دیگر، خسته شدم، این راه به نتیجه نمی‌رسد، همین الان ولش می‌کنم. بعد دقیقاً‌‌ همان لحظهٔ آخر که می‌خواهی ول کنی، کارت به نتیجه می‌رسد. یا جالب‌تر و مهم‌تر از آن، زمانیست که تصمیم می‌گیری چیزی را از کسی بخواهی. یعنی یک ضرورتی، نیازی، خواستی، وسوسه‌ای چیزی دارت از پا درت می‌آورد و ناگزیری از کسی چیزی بخواهی. بعد یک هو اتفاقاتی می‌افتد که فرصت نمی‌کنی/ نمی‌توانی آن چیز را از او بخواهی و زمان که می‌گذرد با خودت فکر می‌کنی چه فاجعه‌ای می‌شد اگر از چنین کسی فلان چیز را می‌خواستم. یا مثلاً کسی می‌خواهد چیزی به تو بدهد و در عوضش انتظاری از تو دارد. بعد یک جوری می‌شود که آن چیز را از او نمی‌گیری و زمان که می‌گذرد می‌بینی چه شانسی آورده‌ای. خلاصه اینکه شانس خیلی جا‌ها در خانهٔ آدم را می‌زند. مثال‌هایی که زدم کلی و مبهم‌اند ولی می‌توانید با تجربهٔ خودتان به جای «یک چیزی» و «یک کاری» خیلی چیز‌ها بگذارید. البته موارد شانسِ بد یا بدشانسی هم کم نیست. امروزه فلاسفهٔ اخلاق روی مقوله شانس اخلاقی خیلی تأکید می‌کنند. جان کلام هم این است که بدون در نظر گرفتن شانس‌( luck) ( اعم از خوش شانسی یا بدشانسی) ، نمی‌توان تحلیل دقیقی از حیات اخلاقی انسان، خطاهای اخلاقی او و فضیلت‌هایش داشت. هر کدام از ما اگر به تجربه روزمره‌مان رجوع می‌کنیم، به وضوح می‌بینیم خیلی از جا‌ها، رفتار اخلاقی یا غیراخلاقیمان تحت تأثیر مؤلفه‌های شانسی و اتفاقی شکل گرفته‌اند. یعنی اگر شانس نمی‌آوردیم و خودمان بودیم و خودمان ممکن بود خیلی ضداخلاقی عمل کنیم یا بالعکس ممکن بود زندگی معمولمان را بکنیم وآدم بدی نباشیم ولی بدشانسی آوردیم و فشار موقعیت بیشتر از توانمان بود. مکن است بگویید پس این قبیل مواقع و رفتار‌ها از اختیار و کنترل ما خارج‌اند. تا حدی حق با شماست، اما شاید بتوان یکی از مؤلفه‌های تلاش برای اخلاقی زیستن را این دانست که بکوشیم شانس اخلاقی بودن خود را افزایش دهیم. خودِ شانس در اختیار ما نیست ولی فراهم آوردن مقدمات آن تا حدی دست خود ماست. وقتی یک سری جا‌ها بروی/نروی یا یک سری کار‌ها را بکنی/نکنی، شانس اخلاقی‌ات در موقعیت خاصی افزایش یا کاهش پیدا می‌کند. یعنی به این تعبیر، اخلاقی بودن مستلزم در نظر گرفتن زمینه (context) ایجاد کننده شانس اخلاقی زیستی در آینده هم هست. هرچند متناقض به نظر می‌رسد ولی اگر نگاه اخلاقی خود را دوربرد‌تر کنیم، تلاش اخلاقی شانس اخلاقی‌تر زیستنمان را ساپورت می‌کند. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.