میگل د اونامونو ، کتاب درد جاودانگی، ترجمه ی  بهاءالدین خرمشاهی، ص 261:

و اگر ایمان "مادهٔ" امید است، امید نیز به نوبهٔ خود "صورت" ایمان است. ایمان تا زمانی که به ما امید نبخشیده است ایمانی بی‌شکل و صورت است، مبهم است، آشفته است، بالقوه است، چیزی به جز امکان ایمان یا آرزوی ایمان نیست. ما نیازمند به ایمان داشتنیم و به چیزی که امید بسته‌ایم ایمان می‌آوریم، به امید ایمان می‌آوریم. گذشته را به یاد می‌آوریم، حال را می‌شناسیم، و تنها به آینده ایمان داریم. ایمان داشتن به آنچه ندیده‌ایم، همانا ایمان داشتن است به آنچه خواهیم دید. ایمان تکرار می‌کنم، ایمان به امید است: ما به چیزی که امید داریم ایمان داریم.