در اکثر لحظات زندگی که پای انتخاب در میان است، خصوصا وقتی که پای انتخاب‌های مهم زندگی در میان باشد، این دوگانه آزادی/قدرت است که چالش اصلی را پیش روی انسان می‌نهد. در زندگی از یک سو به قدرت (اقسام مختلف قدرت از قبیل قدرت اقتصادی، قدرت سیاسی و شهرت و نیکنامی و...) نیازمندیم و از سوی دیگر برای بدست آوردن این قدرت ها ، ناگزیریم آزادی خود را از دست بدهیم. مثلا برای کسب قدرت اقتصادی ناگزیریم از جایی حقوق بگیریم و این یعنی وا نهادن بخشی از آزادی به آنجا که از آن حقوق می‌گیریم. ما نمی‌توانیم هرموقع که دلمان خواست سر کار برویم و در محیط کار، هر طور که دلمان خواست با دیگران رفتار کنیم و کاری را که به ما محول شده، هر موقع که دلمان خواست تحویل بدهیم.

همینطور است زمانی که آبرو و نیک نامی می‌خواهیم. وقتی می‌خواهیم میان مردم خوشنام باشیم، نمی‌توانیم هر طور که دلمان می‌خواهد با دیگران رفتار کنیم. یا وقتی طالب قدرت سیاسی هستیم، برای اینکه رأی مردم را بدست آوریم ناگزیریم بخشی از آزادی خود را به مردم بدهیم تا رأی بیاوریم. ما نمی‌توانیم هر طور که دلمان می‌خواهد رفتار کنیم و رأی بالایی از از میان توده متکثر و مختلف العقیده بدست بیاوریم. یا ممکن است برای کسب قدرت سیاسی خود را به فرد قدرتمندی وصل کنیم و از مجرای قدرت او به میزانی از قدرت سیاسی دست یابیم. در این حالت هم ناگزیریم بخشی از آزادی خود را به آن فرد واگذار کنیم و در حوزه‌هایی از زندگی، مطابق خواست او عمل کنیم.

خلاصه اینکه، در اغلب موارد، باید آزادی را تا حدی یا به طور کامل وا نهاد تا قدرت را بدست آورد یا قید قدرت را زد و از آزادی لذت برد. در این باره سخن فراوان است. در این مطلب فقط می‌خواهم به یک نکته اشاره کنم:

خیلی مواقع وانهادن آزادی، به صراحت اتفاق نمی‌افتد که اگر صریح بود ممکن نبود به آن تن دهیم. گاهی اوقات حتی پذیرفتن هدیه ای گران قیمت از یک دوست، شروع وا نهادن تدریجی آزادی به او می‌شود. گاهی شنیدن تعریف از افراد فامیل و دوستان و آشنایان و جذابیت آن برای فرد، می‌شود شروع یک فرایند تدریجی وا نهادن آزادی، و هزار و یک مورد دیگر. مدتی می‌گذرد و می‌بینی که بنده کس یا کسانی شده‌ای که نمی‌خواهی و راه گریزی هم از این بندگی نیست. به نظرم خیلی زیرکی می‌خواهد مجاری شیرین ورود تدریجی قدرت و سلب آزادی را شناختن.

البته قسمت اخیر مطلب بالا برای کسانی مسئله است که باور داشته باشند آزادی از قدرت مهم‌تر است و یا اینکه در ‌‌نهایت، حفظ آزادی به زندگی سعادتمندانه به طور کلی نزدیک‌تر است.